همگرايي در جهت تامين منافع قدرتهاي منطقهاي رويکردي است که پس از جنگ جهاني دوم و در مورد کشورهاي قاره سبز به وقوع پيوست. پس از شکست آلمان هيتلري و در حين تقسيم غنائم جنگ ميان اردوگاه غرب به عنوان نماينده کاپيتاليسم آمريکايي و شوروي به عنوان خاستگاه کمونيسم منازعهاي درگرفت تا آن که اتحاديه اروپايي با الهام گيري از اتحاديه بنلوکس در بروکسل بنيان گذاشته شد. همگرايي منطقهاي در خليج فارس و در کوران جنگ تحميلي رژيم بعثي صدام با ايران با عنوان شوراي همکاريهاي خليج فارس (CCPSG) بروز و ظهور پيدا کرد. شش کشور جنوب خليج فارس در سال 1981، به دليل شرايط منطقه در جهت همکاري و همسويي بيشتر، شوراي همکاري خليج فارس را تأسيس نمودند. «رونالدريگان» رئيسجمهوري وقت آمريکا به عنوان يک جمهوريخواه جنگطلب حمايت از شوراي همکاريهاي خليج فارس را به عنوان يکي از استراتژيهاي کلان واشنگتن در کنار حمايت از صدام بر عليه ايران در دستور کار قرار داد. شش کشور عضو اين شورا هستند، اين شش کشور حوزه خليج فارس داراي بيش از 3000 کيلومتر مرز دريايي هستند. در مقابل اين کشورها از جمله ايران قرار دارد که داراي نيروي دريايي پرقدرتي است. شش کشور شوراي همکاري خليج فارس در مجموع 40 درصد منابع نفتي و يک چهارم منابع گازي سراسر جهان را به خود اختصاص دادهاند. اين کشورها در مجموع 50 ميليون جمعيت دارند که بيش از نيمياز جمعيتشان خارجيتبارند.
کشورهاي عربي حاشيه جنوبي خليج فارس که بعد از جنگ جهاني اول و در نتيج? فروپاشي امپراتوري عثماني تأسيس شدند، در مقايسه با بسياري از کشورهاي منطقه از منظر مباني هويت ملي و پيشينه تاريخي فاقد مؤلفههايي برجسته و عناصري پيوسته و قوي هستند . اين مسأله در مواردي اين کشورها را با چالشها و مسائلي مشترک يا حداقل مشابه روبرو کرده است.
در اين ميان نقش قدرتهاي اروپايي در خليج فارس به عنوان يک عامل تاثيرگذار بايد مد نظر قرار گيرد. کشورهاي حاشيه خليج فارس همانگونه که گفته شد، فاقد مولفههاي اقتدار بوده و هستند. همواره نبود فاکتور اقتدار کشورهاي يک منطقه موضوعي است که قدرتهاي استعماري را جذب ميکند. استعمارگران اروپايي از جمله پرتغال، هلند و انگلستان براي قرنها حضور مستقيم نظامي، سياسي و اقتصادي در اين منطقه داشتهاند. پيدايش و شکلگيري کشورهاي حوزه جنوبي خليج فارس حاصل طرحها و تلاشهاي انگلستان بعد از فروپاشي امپراتوري عثماني بوده است. در دوره استعمار، خليج فارس صحنه رقابت قدرتهاي استعمارگر اروپايي بود. ظهور بريتانيا به عنوان قدرت استعماري در سطح جهاني و شکست پرتغاليها در خليج فارس، باعث تثبيت موقعيت و حضور دراز مدت کت قرمزهاي بريتانيايي در اين منطقه شد. همجواري خليج فارس با هندوستان به عنوان بزرگترين مستعمره بريتانيا و کشف نفت از دلايل اهميت منطقه براي انگلستان بود. جنگ جهاني اول که به فروپاشي امپراتوريهاي روسيه، آلمان و عثماني منجر شد، در مجموع تثبيت حاکميت و تسلط بريتانيا بر خليج فارس را در پي داشت، به گونه اي که حاشيه جنوبي خليج فارس بدون هيچگونه رقابت جدي در اختيار انگلستان قرار داشت. در يک نگاه اجمالي ميتوان گفت که بريتانيا بيش از 150 سال در آبهاي خليج فارس حضوري همه جانبه داشت و با اتکا بر قدرت نظامي و ناوگان خود، منطقه را در چارچوب منافع خويش اداره ميکرد. از سال 1968 تغيير موازانه قدرت بريتانيا با آمريکا آغاز شد. بريتانيا پس از جنگ جهاني دوم به علت ضعف شديد قدرت نظامي، وارد فاز بازسازي و سرمايهگذاري براي تجديد توان خود شد؛ در حالي که آمريکا به عنوان تنها قدرتي که کمترين آسيب را از جنگ ديده بود، توانست نقش قدرتمندانهاي در عرصه بينالملل و به تبع آن خليج فارس ايفا کند.
علاوه بر اين مسائل، رويدادهاي ديگري در منطقه مانند نهضت ملي شدن نفت ايران در سال 1951 و افزايش پيوندهاي رژيم پهلوي و آمريکا بعد از کودتاي معطوف به براندازي دولت مصدق، کودتاي عبدالکريم قاسم در عراق و براندازي رژيم پادشاهي داراي پيوندهاي قوي با انگلستان در سال 1958، استقلال کويت در سال 1961 و افزايش پيوند دولتهاي منطقه با آمريکا باعث محدود شدن قدرت و نفوذ انگلستان در خليج فارس شد. ايالات متحده به تدريج به عنوان قدرتي، نوظهور به خليج فارس راه يافت و بعد از مدت زماني از دهه 1970 جايگزين بريتانيا شد.
حاکميت خاندان آل سعود در عربستان، آل ثاني در قطر، آل خليفه در بحرين، آل صباح در کويت و آل نهيان و آل مکتوم در امارات متحده عربي و آل بوسعيد در عمان، حاکي از تداوم رژيمهاي مبتني بر مشروعيت سنتي و قبيلهاي در اين کشورهاست. از نظر امنيتي نيز وابستگي کمابيش گسترده اين کشورها به قدرتهاي غربي به ويژه ايالات متحده آمريکا، در جهت تداوم بقاء ويژگي مشترک کشورهاي جنوب خليج فارس محسوب ميشود. ظاهر ساختار شوراي همکاريهاي خليج فارس در جهت همگرايي اقتصادي و مواجهه با تهديدات امنيتي تشکيل شده است که براي نقد رفتاري بايد مورد توجه قرار گيرد.
تشکيلات شوراي همکاري خليج فارس
اين شورا از سه نهاد سياسي تشکيل شده است که عبارتند از:
1- شوراي عالي 2- شوراي وزيران 3- دبيرخانه
شوراي عالي: سياستها و خطوط اساسي کار شوراي همکاري خليج فارس را ترسيم ميکند و دربردارنده هيات حل اختلاف ميباشد. شوراي وزيران: تهيه و تنظيم سياستهايي براي ايجاد زمينههاي همکاري و هماهنگي بين فعاليتهاي مختلف بخش خصوصي و تهيه طرحها و سياستهايي ميپردازد که موجب گسترش و هماهنگي بيشتر ميان کشورهاي عضو در همه زمينهها ميشود. مقر شوراي همکاري در شهر رياض در کشور عربستان سعودي ميباشد. دبيرخانه: دبيرخانه داراي يک دبيرکل ميباشد که از سوي شوراي عالي منصوب و از ميان اتباع کشورهاي عضو شوراي همکاري انتخاب ميشود.
عملکرد شوراي همکاري خليج فارس
طبق اساسنامه شوراي همکاريهاي خليج فارس (CCPSG) ادعا شده است که هدف اوليه و آشکار تشکيل اين شورا اهداف اقتصادي بوده ولي آنطور عملکرد و فعاليتهاي اين شورا نشان ميدهند تحکيم همکاريهاي دفاعي- امنيتي شش کشور عضو آن بوده است. در عمل ميتوان گفت که شوراي همکاريهاي خليج فارس به عنوان يک متحد استراتژيک رژيم بعثي صدام و مدافع منافع غرب عمل کرده است.
لذا عملکرد اين شورا را تنها ميتوان طبق قطعنامههاي اجلاسهاي سران کشورهاي عضو شورا که سالي يکبار و تقريبا در پايان هر سال ميلادي منتشر ميشود مورد ارزيابي قرار داد. برخي از عملکردهاي شوراي همکاري عبارتند از:
الف) همکاريهاي اقتصادي:
با توجه به موافقتنامههاي اقتصادي، که در 28 ماده و در ژوئن 1981م ميان کشورهاي اين شورا صورت گرفته است اهم فعاليتهاي اقتصادي اين شورا را ميتوان، موارد زير دانست:
برداشتن سدهاي گمرکي بين اعضا، تعيين تعرفه مشترک تجارت خارجي، ايجاد بازار مشترک خليج فارس، سياستهاي مشترک در زمينههاي کشاورزي، توسعه صنعتي جمعيت و ارتباطات، قوانين و مقررات مشترک، هماهنگي در سياستهاي نفتي و انرژي...
ب) همکاريهاي امنيتي:
با توجه به خواست آمريکا براي اعمال سياست «کمربند امنيتي»، مقامهاي شورا در نيمه دهه1980م، ديگر از بيان علني اهداف دفاعي و امنيتي شوراي همکاري و تاکيد بر اولويت همکاري دفاعي و امنيتي ميان اعضا ترسي به خود راه نميدادند، از تاکيد بر ضرورت دوري از قدرتهاي خارجي از منطقه (اجلاس 1981م ابوظبي) تا مشروع شمردن حضور اين قدرتها در اجلاس سران (1986م منامه) نقطه عطف و چرخش در تشريح ديدگاههاي امنيتي شوراي همکاري را نشان ميداد. پايگاه اينترنتي شوراي همکاري درباره عملکرد امنيتي اين شورا معتقد است؛ «هدف همکاري امنيتي تقويت هماهنگي ميان دولتهاي عضو براي دستيابي به يک وضعيت پايدار در بين نهادهاي امنيتي اين دولتها است. در سال 1987م دولتهاي عضو شورا يک استراتژي امنيتي جامع را به عنوان يک چارچوب عمومي براي همکاري و هماهنگي امنيتي بين خودشان به تصويب رساندند و در سال 1994ميلادي يک قرارداد امنيتي بين دولتهاي عضو شوراي همکاري به امضا رسيد. با توجه به مطالب بيان شده در خصوص مسائل امنيتي شوراي همکاري، عملکرد اين شورا در مسائل امنيت را ميتوان در دو بعد امنيت داخلي و امنيت خارجي بررسي کرد:
1- ديدگاههاي شورا در خصوص امنيت داخلي:
اقدامات شورا در خصوص امنيت داخلي را ميتوان برگزاري اجلاس سران در سال 1986م دانست که کشورهاي عضو شوراي همکاري، استراتژي مشترکي براي مقابله با خطر براندازي رژيمهاي خود تصويب کردند، از جمله چارچوبهاي همکاري امنيتي در اين زمينه عبارت بود از: تبادل اطلاعات، طرح مشترک پليس امنيتي و نيروهاي مسلح و هماهنگ کردن نظام ارتباطات؛ و در سال 1981م زمان تاسيس اين شورا، عربستان طرحي در خصوص امنيت منطقه ارائه داد که بخش اعظم آن به کنترل مخالفان داخلي اختصاص يافته بود که نکات اين طرح عبارت بود از:
- تمايل به حفظ ثبات و امنيت در داخل هر کشور؛
- تحکيم همکاري بين نيروهاي پليس کشورهاي عضو؛
- اعتقاد به اين که به خطر افتادن هر کشور بر کل امنيت مشترک تاثيرگذار است.
2- ديدگاههاي شورا در خصوص امنيت خارجي:
در سال 1981م دکترين دفاعي اعلام شده از سوي شوراي همکاري بدين ترتيب بود که مسووليت امنيت خليج فارس بر عهده کشورهاي منطقه است و منطقه بايد از کشمکشهاي بينالمللي و وجود ناوگانها و پايگاههاي نظاميخارجي به دور بماند، اما با تحولاتي که در جنگ ايران و عراق، و به دنبال آن پيروزي ايران روي داد دکترين دفاعي کشورهاي عضو تغيير يافت، به طوريکه در سال 1986م حضور قدرتهاي خارجي در منطقه مشروع شمرده ميشود.
ج) همکاريهاي نظامي:
اقدامات شوراي همکاري، درباره همکاريهاي نظاميرا ميتوان در ايجاد نيروي واکنش سريع و مانورهاي مشترک نظاميبررسي کرد:
1- ايجاد نيروي واکنش سريع:
کشورهاي عضو شورا، در جهت اتحاد نيروهاي نظاميخود، دست به تشکيل نيروي دفاعي واحدي به نام «نيروي واکنش سريع شوراي همکاري» زدند. اين موضوع در اجلاس وزيران خارجه، ژانويه 1982م که در رياض تشکيل شده بود، طرح و مورد بحث و بررسي قرار گرفت.
2- مانورهاي مشترک:
مانورهاي مشترک «درعالجزيره» در پي تشکيل نيروي واکنش سريع، از جمله عملکردهاي شوراي همکاري محسوب ميشود. اولين مانور مشترک «سپر جزيره يک» در اکتبر 1983م در امارات متحده عربي انجام شد و در آن واحدهاي نظاميکشورهاي عضو شورا شرکت کردند و دومين مانور مشترک «سپر جزيره دو» در سال 1984م در منطقه «حفرالباطن» واقع در خاک عربستان انجام شد.
از سرنوشت صدام تا سرنوشت شوراي همکاري خليج فارس
منصور حقيقتپور، نايب رئيس کميسيون امنيت ملي و سياست خارجي مجلس شوراي اسلاميدر گفت و گو با خانه ملت ميگويد: شوراي همکاريهاي خليج فارس که در واقع براي پيشبرد اهداف شوم رژيم بعثي صدام تشکيل شد، همچنان رويکرد خصمانه خود را حفظ کرده است. وي در ادامه افزود: ساختماني که سنگبناي آن در جهت جنگطلبي ايجاد شده است تا آخر هم جنگطلبي را دنبال خواهد کرد. اين نماينده مجلس نهم تصريح کرد: اعضاي شوراي همکاريهاي خليج فارس سرنوشت خود را با سرنوشت سراي سالمندان رياض گره زدهاند. سعوديها به عنوان پدرخواندگان ديکتاتورهاي عرب هرگونه روزنه دموکراسيخواهي را در نطفه خفه ميکنند. حقيقتپور گفت: استراتژيهاي کلان ايالات متحده تغيير کرده است و سران شوراي همکاريهاي خليج فارس سرنوشتي همانند صدام پاي چوبه دار پيدا خواهند کرد. وي گفت: شوراي همکاريهاي خليج فارس پلهاي پشت سر خود را در منطقه خراب کردهاند و روي تخاصمطلبي عليه جمهوري اسلامي پافشاري ميکنند. نماينده مردم اردبيل،نير،نمين و سرعين در مجلس گفت: ايران اگرچه هرگز آغاز کننده جنگها نبوده است اما در مواجهه با هرگونه تهاجم دندان متجاوزين را در دهانشان خرد کرده است. نايب رئيس کميسيون امنيت ملي و سياست خارجي مجلس گفت: شوراي همکاريهاي خليج فارس که از ايستادگي ايران در مقابل متجاوزين بعثي درس عبرت نگرفتهاند پروژههايي تجزيهطلبانه در جنوب ايران دنبال ميکنند اما جمهوري اسلامي با اشراف کامل اطلاعاتي و عملياتي تحرکات کشورهاي ذره بيني حاشيه خليج فارس را رصد ميکند. وي گفت: توصيه ما به شوراي همکاري خليج فارس اين است که اندکي تاريخ را مطالعه کنند تا حد و اندازه خود را در مقابل اقتدار ايران اسلاميبدانند و بيش از اين صبر تهران را آزمايش نکنند.
شاهرگ انرژي جهاني
منهاي ساختار ظاهري و گارد تهاجميشوراي همکاري خليج فارس بايد ژئوپليتيک خليج فارس را به عنوان يک عامل بالادستي لحاظ کرد. خليج فارس به دليل موقعيت ژئواستراتژيک خود همواره از مناطق مهم جهان بوده است. ذخايرعظيم انرژي خليج فارس مسئلهاي است که ظرف 2 قرن اخير استعمارگران را جذب خاورميانه کرده است. براساس آخرين گزارش مرکز انرژي آمريکا، بيش از دو سوم ( 69 درصد ) منابع نفت اثبات شده جهاني در کشورهاي خاورميانه و شمال آفريقا قرار دارد که عمدتاً در منطقه خليج فارس متمرکز شده است و کشورهاي شوراي همکاري خليج فارس به تنهايي حدود 42 درصد منابع جهاني نفت را در اختيار دارند. منابع گازي در منطقه خليج فارس نيز وسيع هستند، هر چند که در مقايسه با نفت سهم اين منطقه از ذخاير جهاني کمتر است.
منابع گازي اثبات شده در منطقه خاورميانه و شمال آفريقا 45 درصد منابع جهاني را تشکيل ميدهند و کشورهاي شوراي همکاري خليج فارس به تنهايي حدود 23 درصد منابع اثبات شده گاز جهان را در اختيار دارند، با اين حال توليد گاز آنها فقط ( 5/7 درصد ) توليد جهاني است و بيشتر به بازار داخلي محدود ميشود.
آمار و ارقام فوق بيانگر جايگاه کشورهاي خليج فارس در ذخاير و صدور انرژي در سطح جهان است. آمار مربوط به وابستگي قدرتهاي غربي به انرژي خليج فارس نيز روي ديگر سکه يعني اهميت اين منطقه را براي قدرتهاي بزرگ جهت تأمين انرژي به خوبي نشان ميدهد.
شوراي همکاري خليج فارس منبع نفت غرب
محمدرضامحسني ثاني، عضو کميسيون امنيت ملي و سياست خارجي مجلس شوراي اسلامي در گفتوگو با خانه ملت گفت: عامل اصلي نفوذ استعمارگران در خليج فارس نفت خام است که گردش چرخهاي صنعت غرب را تضمين ميکند. وي در ادامه تصريح کرد: دليل اصلي جنگهاي خاورميانه که توسط آمريکا ايجاد شده است، همگي تسهيل دسترسي به نفت و البته فروش گزاف تسليحات بوده است. محسني ثاني ميگويد: شوراي همکاريهاي خليج فارس براساس استراتژيهاي کلان آمريکا در مسائل مختلف از جمله تامين امنيت رژيم صهيونيستي و عرضه نفت فعاليت ميکند. عملا شوراي همکاري خليج فارس براي منافع واشنگتن و تل آويو مزدوري ميکنند. وي در ادامه افزود: عليرغم تلاشهاي ايران براي تثبيت صلح و امنيت در خليج فارس، شوراي همکاريهاي خليج فارس به دنبال تنشزايي است. عضو کميسيون امنيت ملي و سياست خارجي مجلس گفت: کشورهاي حاشيه خليج فارس عملا استقلال خود را از دست دادهاند. وي در ادامه افزود: شوراي همکاري خليج فارس به دنبال تضاد منافع سعوديها با آمريکا در برخي موارد دچار انشقاق شده است، البته اين موضوع از سوي رسانههاي سعودي و غربي به شدت سانسور ميشود. اين نماينده مجلس نهم گفت: مساله اساسي اينجاست که دکترين آمريکا در خليج فارس توسط شوراي همکاريهاي خليج فارس تامين شود. اگر اين روند دچار اخلال شود، آمريکا در ميان مدت دست به تغييرات در شوراي همکاريهاي خليج فارس خواهد زد.
خليج فارس و استراتژيهاي کلان آمريکا
علاوه بر مؤلفههاي سنتي انرژي و اهميت ژئواستراتژيک، تحولات سياسي منطقهاي و بروز برخي مسائل و تحولات در عرصه سياست جهاني در 4 دهه اخير نيز اهميت خليج فارس را براي قدرتهاي غربي افزايش داده است. وقوع انقلاب اسلاميدر ايران در سال 1979، حمله اتحاد شوروي به افغانستان در همان سال و سپس حمله عراق به ايران در سال 1980، شرايط منطقه را تغيير داد و کشورهاي جنوب خليج فارس، تهديدات نويني را در محيط امنيتي خود احساس کردند. اين تغييرات که به خصوص به پايان ترتيبات امنيتي دوستوني نيکسون منجر شد، باعث اقدام اين کشورها براي تأسيس شوراي همکاري خليج فارس به عنوان چارچوبي جديد براي تضمين بقا و افزايش امنيت خود از يک سو و افزايش سطح پيوندها و روابط استراتژيک خود با آمريکا از سوي ديگر شد. اهداف آمريکا در خليج فارس همواره بر دو محور امنيت و نفت استوار بوده است. امنيت به معناي حمايت از متحدين منطقهاي، مقابله با کشورهاي غير همسو با سياستهاي آمريکا و تأمين امنيت مسيرهاي انتقال انرژي ميباشد. محور ديگر اهداف آمريکا در خليج فارس دسترسي به منابع انرژي و اطمينان از تأمين آن براي آينده است. از سال 1986، کنگره آمريکا رئيسجمهوري را موظف به ارائه گزارش در خصوص استراتژي امنيت ملي آمريکا نمود. در همين راستا، ريگان در اولين استراتژي امنيت ملي آمريکا که در ژانويه 1987 منتشر شد، اعلام ميدارد که منافع اصلي آمريکا در خاورميانه عبارت از حفظ ثبات منطقهاي، مهار و کاهش نفوذ اتحاد جماهير شوروي، حفظ امنيت اسرائيل و ديگر کشورهاي دوست در منطقه، تداوم دسترسي آمريکا و متحدانش به منابع نفت و در نهايت مبارزه با هرگونه تهديد دولتي عليه منافع واشنگتن ميباشد. در جريان جنگ تحميلي رژيم بعثي صدام که مورد حمايت آمريکا، شوراي همکاري خليج فارس و حتي اتحاديه جماهيرشوروي بود، برخورد مستقيم با منافع ايران که در نهايت منجر به جنگ نفتکشها شد در دستور کار قرار داشت. حمله عراق به کويت در سال 1990و جنگ خليج فارس مسائلي بود که درهم تنيدگي شوراي همکاريهاي خليج فارس را با ايالات متحده بيشتر کرد.